چیزهایی هست که نمی‌دانی...

این‌جا تکه‌هایی از من -نگاه‌م- هستند، و زمانی که به خودم یا آدم‌ها فکر می‌کنم به واژه تبدیل می‌شوند...

مچ‌گیری۱

جمعه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۳، ۰۴:۲۶ ب.ظ

گاهی فکر می‌کنم به برداشت‌ متفاوتمان از واژه‌ها.

فکر می‌کنم به تمام کلماتی که سال‌های سال استفاده کردیم و به خیالمان که حالا یکدیگر را می‌شناسیم. ولی همان کلمات٬ همان «چه جالب منم همین‌طور» هایی که گفتیم بی‌اینکه دقیقا بدانیم درک هرکداممان از جملات چیست؟ هر جایی از زندگی می‌تواند خِرِِمان را بگیرد و . 

نقطه گذاشتم! جمله‌ام را تمام نکردم! مچ خودم را گرفتم. دوباره و دوباره. میان تمام اورتینگ‌ها و اضطراب‌هایم. شاید این موضوع روزی نوشته‌ای چیزی شود. ولی حالا فقط بروز اضطراب‌هایم است و راستش را بخواهید باید در شرایطی دیگر راجع به آن ادامه دهم. پس با رفیق همیشگی‌ام انکار و فرار میرویم تا بعدا ببینیم چه خواهد شد.

  • نورا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی