چیزهایی هست که نمی‌دانی...

این‌جا تکه‌هایی از من -نگاه‌م- هستند، و زمانی که به خودم یا آدم‌ها فکر می‌کنم به واژه تبدیل می‌شوند...

خواب دیدم "الآن" رو انتخاب کردم.

چهارشنبه, ۱۱ آبان ۱۴۰۱، ۱۰:۰۵ ب.ظ

همیشه خواب‌های عجیبی می‌بینم، خواب‌هایی که نه‌تنها شروع و پایان و قصه‌ی روشنی دارن، بلکه انقدر واقعی به‌نظر می‌رسن که گاهی می‌ترسم از این‌که نکنه الآن که فکر می‌کنم بیدارم خواب باشم و اون رویاها زندگی واقعی‌ن؟

دیشب خواب دیدم با نگه داشتن چیزی به سمت نورخورشید، بدنم پرت شد به سمت عقب و لایه‌های زمانی و رد کردم، و بعد می‌رفتم به قرن‌ها بعد یا قبل. پیشرفت علم و آدم‌های آینده، یا اجداد گذشته‌م که از شباهت چهره‌شون به خودم یا مادرم می‌فهمیدم این شخص احتمالا مادربزرگِ مادربزرگِ مادربزرگم بوده. این پرت شدن به سمت آینده و گذشته انقدر برام لذت‌بخش بود که یه جورایی بهش معتاد شده بودم، توان جسمم تحلیل می‌رفت توی رفت و برگشت‌ها و از خودم، دوره‌ی زندگیم و زمان حال چیزی رو نمی‌فهمیدم. انقدر خوابم پرجزئیات و اتفاق بود که الآن پشیمونم چرا ننوشتمش؟ شاید چون وقتی بیدار شدم فکر می‌کردم قطعا این خواب رو من قبلا توی فیلمی دیدم، یا چیزی درموردش خوندم وگرنه مگه ممکنه همه‌ی این‌ها زاییده‌ی مغز خودم باشه؟

بگذریم از این خواب و ماجراهاش، چیزی که باعث می‌شه خیلی بهش فکر کنم انتخابم بود؛ این‌که موندم توی این دوره، و خواستم زمان فعلی رو زندگی کنم. ممکنه بپرسی دلایلم چی بوده؟ و باید جواب بدم که هیچ یادم نیست.

  • نورا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی